آغوش

غم و خنده

آغوش

آدمی در آغوش خدا غمی نداشت

پیش خدا حسرت هیچ بیش و کم نداشت
دل از خدا برید و در زمین نشست
صدبار عاشق شد و دلش شکست
به هر طرف نګاه کرد راهش بسته بود
یادش آمد یک روز دل خدا را شکسته بود

 

 

 


 



+ نوشته شده در 30 مهر 1391برچسب:, ساعت 13:23 توسط سامان